کتابی که مدتها دنبالش بودم
این مطلب نتیجه مطالعه کتاب "Prince of Persia - To right a wrong" نوشته «کارلا چابلونسکی» - نویسنده کتابهای نوجوانان - میباشد. این کتاب با ترجمه آقای «حسین شهرابی» و نشر از «نشر افق» به نام «معبد نگهبانان - شاهزادهی ایرانی ٢» در سال ١٣٩٠ به همراه قسمت اول این کتاب با نام «شنهای زمان - شاهزادهی ایرانی ١» از همان مترجم و همان انتشاراتی به چاپ رسیده است.
رسانه و چند رسانه به لحاظ روند ارائه به دو دسته خــطــی و غــیــر خــطــی تقسیم میشوند. رسانهی خطی رسانهای است که مخاطب را از یک شروع و در یک مسیر مشخص به یک پایان میبرد، همانند کتاب، فیلم و رسانهها و چندرسانههای مشابه. رسانهی غیر خطی رسانهای است که مخاطب خود را در مسیر ارائه با شاخههایی مواجه میکند و انتخاب بین مسیرهای متفاوت شاخه، آن را از حالت خطی در میآورد. این انتخاب اگر به عهده مخاطب باشد آنگاه این رسانه غیرخطی، تــعــامــلــی نیز میشود. بازیها، صفحات اینترنتی نمونههایی از یک چند رسانهی غیرخطی و تعاملی هستند.
با این تعاریف، همیشه کتابهایی مطالعه کردهایم که خطی هستند و من همیشه منتظر نوشته شدن کتابی غیر خطی بودم و البته این انتظار را با توجه به کتابهای نوشته شده توسط دکتر «مجید میرزاوزیری» از ایشان داشتم و دارم. هرچند کتاب «مثلث» از ویژگی غیرخطی بودن بهره برده بود ولی تعاملی نبود و همین طور کتاب «اشتباه سوزنبان» که یک کتاب خطی دوطرفه بود، به نوعی روند ارائه این رسانه را تغییر داده بود. با این حال کتاب معرفی شده در بالا را به طور کاملا اتفاقی دیدم و نوشته روی جلدش که بیانگر روند غیرخطی آن بود جذبم کرد.
این کتاب، کتابی تعاملی برای نوجوانان است که نوجوان میتواند با استفاده از تصمیماتی که برای شخصیت اصلی داستان یعنی «شاهدخت تهمینه» میگیرد، روند داستان را به گونهای که میپسندد پیش ببرد.
در نمودار زیر گراف این کتاب را ملاحظه میکنید. (برای کیفیت بالاتر روی نمودار کلیک کنید.)
نکته جالبی که در ارتباط با این گراف به ذهنم رسید امکان وجود سیکل در گراف است؛ چراکه در نگاه اول این گراف جهتدار نمیتواند دارای سیکل باشد ولی نویسندهی این کتاب با استفاده از تغییر زمان و بازگشت در زمان، این سیکلها را در گراف ایجاد کرده است. (مراقب باشید که برای همیشه در این سیکلها گیر نیفتید وگرنه داستان هیچ وقت تمام نمیشود.)
و در نهایت نکاتی به ذهنم رسید که شاید رعایت کردن آنها در یک کتاب غیرخطی-تعاملی بهتر باشد:
- لزومی ندارد که حتما تعداد زیادی پایان داشته باشیم. بر خلاف عقیده نویسنده که سعی کرده جذابیت کتاب را با تعداد بالای حالات پایانی بالا ببرد ولی یک کتاب غیرخطی-تعاملی میتواند حتی یک پایان داشته باشد ولی با مسیرهای کاملا متفاوت برای رسیدن به آن یک هدف جذاب شود.
- چرخش بین صفحات کتاب بسیار بسیار زیاد هستند و البته شاید برای نوجوانان سرگرمی خوبی باشد، ولی برای من چرخش بیهوده در صفحات کتاب آزاردهنده بود. البته برای کمینه کردن تعداد پرشها نویسنده میتواند ابتدا گراف را با هر تعداد پرشی(یالی) ایجاد کند و سپس ترتیب صفحات کتاب را بر اساس یک «پیمایش اول عمق» بر روی گراف تغییر دهد تا پرشها به حداقل برسند.
- همانطور که از گراف کتاب و بر اساس عمق هر گره پایانی برمیآید، نویسنده یک داستان اصلی داشته و سپس با اضافه کردن شاخههای جانبی این گراف را به دست آورده است. به نظر من وجود دو یا سه مسیر مجزا ولی با عمقهای یکسان بهتر از داشتن بیست پایان با عمقهای تقریبا کم است.
- ۹۲/۰۱/۱۴